برای بچه هام 1
سلام پسرم
چطوری؟خوبی؟ جات خوبه؟ چه کارا می کنی؟ خیلی پر تحرکی ماشالا. همش حس می کنم قوزک دست و پاتو
لمس می کنم ولی خاله زهره می گه توهم دارم. به هر حال
می گن ماهی رو هر وقت از آب بگیری تازست. اگه بشه می خوام برات از این به بعد چند خطی بنویسم. دیشب
شب عجیبی بود.ساعت 3 نصفه شب کمرم چنان دردی گرفت که باورم نمی شد . عرق سرد تمام بدنم و
پوشونده بود. فکر می کردم دیگه وقتشه تا چشممون به جمالت روشن بشه.یکم ترسیده بودم.سریع بلند شدم
وسایل خودم و و رو برا بیمارستان آماده کردم. گریم گرفته بود از این که چرا دکتر مشخصی ندارم. حالا بعدا ماجراها رو برات تعریف می کنم.
خلاصه نماز خوندمو برای عاقبت به خیریت دعا کردم. همیشه دعا می کنم پسری باشی مثل بابا یاسرت. مهربون
و با گذشت ولی اونقد مظلوم نباش که طاقت سرخ شدنا و تو خود ریختنات و ندارم. این و بدون من و بابا
همیشه سراپا گوشیم تا حرفای دل تو و خواهر جونتو بشنویم. آرزوی همیشگی من و بابا این بوده که خدا در
صورتی به ما بچه دوم بده که قبلش توانایی درک و عدالت رو داده باشه.به یمن قدمت تغییراتی در خونه داره
انجام می شه. برای خواهر برادر کمد مثل هم سفارش دادیم, دیوارا رو می خوایم خوشگل کنیم خدا باباتون و
براتون نگه داره. اینم از اولین نوشته ی وبلاگ تو عزیزم.